همداستان - چگونه آدمی همانگونه میشود که هست!

تو عمری با سکوت خود مرا آزار می دادی ، صدایت میزنم حالا برای مردم آزاری :رجا

همداستان - چگونه آدمی همانگونه میشود که هست!

تو عمری با سکوت خود مرا آزار می دادی ، صدایت میزنم حالا برای مردم آزاری :رجا

عینکتو عوض کن....!

بنام آنکه بی نامش تحمل این داستان ممکن نیست

سلام دوستان همداستان ... دوستان لطیف و با محبت ... امیدوارم لحظه لحظتون پر از یاد او باشه ....

و از هرچه غیر یاد او خالی....

چند روزی مسافرت بودم ... خوب بود بلطف حق .... رفتم کتابامو خریدم ... آب و هوایی هم تازه کردم اومدم ...تهران- قم – کاشان

جای شما خالی ... گفتم سفرنامه بنویسم دیدم آخه سفرنامه بدرد شما نمیخوره ...

با این دوره ای که هر کس تو خودش فرو رفته سفرنامه نوشتن چه جایگاهی داره ....

خواننده جان ... تو چطوری ؟ نظر یادت نره منتظر کامنت های قشنگت هستم ،نمیدونم چرا گاهی انگار توی یه تونل گیر کردیم ... مطمئنیم که تونل یه روزی ساخته شده یه سر داره ،یه ته داره ... امّا فعلا که داخلشیم چشم چشم رو نمیبینه .... فقط به خروج فکر میکنیم ... امّا خیلی عجولیم که زودتر تموم شه ....زودتر برسیم به آخر تونل ....

همینطور مشکلاتمونه .... فقط دوست داریم زودتر تموم بشن ....

دعا میکنیم ./..نذر میکنیم نیاز میکنیم .... داغ میکنیم .... خدا رو از صمیم قلب میخونیم ولی ما عجولیم و کاریشم نمیشه کرد چون انسانیم و انسان عجول است ....

ولی همه ما نیاز داریم به درک و محبّت ... و اگه کالای محبّت نباشه تحمل مشکلات ... مشکل تره ....

خدایا .... به ما تحمّل ارزانی کن تا بتونیم با مشکلات مبارزه کنیم .... و ما رو از آزمون های بزرگت برکنار بدار و به ما صبر زیبا عطا بفرما ....آمین

گاهی خسته میشیم ... خسته ... امّا هرگز نباید شانه خالی کنیم .بقول –فکر کنم هاول-<<همان زمان که اوضاع بد به نظر میرسد زمانی است که نباید شانه خالی کنی ... شانه خالی نکن با اینکه ممکن است گامها آهسته طی شوند......>>

وقتی خسته ایم استراحت میکنیم ... تا در مقابل مشکلات جنگنده تر بشیم ... پس ما میتونیم ..... چون میخواهیم .باید عینکمونو عوض کنیم ... این جوری ....


خوب حرفای پاستوریزه بسّه ... از جلسه ها خبر زیادی ندارم .... اونروزاستاد فنایی رفتم (خیلی ها اومده بودن)

اینروزاخیلی تحمّل میکنم .... حالا برین دیگه ...

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
ایمان ژاله شنبه 10 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:41 ق.ظ http://kebrit.mihanblog.com

سلام
به روزم
و
منتظر حضور و نظرات شما[گل]

درود بر تو ... چشم حتما سر می زنم .

باران دوشنبه 12 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:13 ب.ظ http://marge-seda.blogsky.com

مرسی ولی مشکل اینجاست که کم می خونم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد