همداستان - چگونه آدمی همانگونه میشود که هست!

تو عمری با سکوت خود مرا آزار می دادی ، صدایت میزنم حالا برای مردم آزاری :رجا

همداستان - چگونه آدمی همانگونه میشود که هست!

تو عمری با سکوت خود مرا آزار می دادی ، صدایت میزنم حالا برای مردم آزاری :رجا

شب رضا بروسان

بسمه تعالی

مراسم (( شب رضا بروسان)) با حضور جمعی از شاعران و هنرمندان در مشهد خیابان سناباد سلمان فارسی شش برگزار شد .

در این مراسم شاعران و هنرمندان به شعرخوانی و بازگو نمودن خاطرات خود از این شاعر درگذشته مشهدی پرداختند.

آقایان  حسین ،اکبر ، جواد و دو خواهر مرحوم بروسان و فرزند بازمانده ی وی بنام مجتبی در این جمع حضور داشتند.

آقای جواد کلیدری از دوستان نزدیک رضا بروسان از مهمانان ویژه ی این مراسم بود که سخنانی راجع به ابعاد شخصیتی وی ایراد کرد


آقایان و خانمها: غلامعباس ساعی   جواد کلیدری- رضا رجبی (رجا)-  رحمتی احسان براتپور- مهدی احراری- دلدار بهاری- حسین صالحی - زهرا وحدتی- محسن تیموری -رضایی سید مسلم موسوی هادی جهان آبادی محمد رضا سرسالاری سهراب گل هاشم ایمان ژاله- یاوری .. در این مراسم اشعار ،خاطرات و دل نوشته هایی را در رثای غلامرضا بروسان و همسرش الهام اسلامی و دختر خردسالش بنام لیلا قرایت کردند. و آقای داوودی در مدح امام حسین (ع) نفس خویش را آزاد کرد .

این مراسم از ساعت شش و نیم بعد از ظهر روز شنبه 19 آذر در مکان پیش گفته برگزار و تا ساعت 9:30 شب ادامه داشت .

رجا

لینک گزیده خبر در قدس: 

http://qudsonline.ir/NSite/FullStory/News/?Id=23198

نظرات 3 + ارسال نظر
ایمان ژاله سه‌شنبه 22 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 08:12 ب.ظ http://kebrit.mihanblog.com

سلام رضا جان
ممنونم از لطفت
انشاا... از این به بعد تو مراسم شادی ببینمت
به امید دیدار
موفق باشی

ایمان عزیز خوب هستی؟
فدای تو لطفت مستدام

ح-امینی پنج‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:13 ب.ظ http://fakhte.persianblog.ir

سلام.(آینه با لبی پر از خون گفت...روز هفت رضا بروسان است.
)خوبه.آفرین.خدا رحمتشان کند.طاعات قبول.موفق باشید.

مرحمت شما زیاد

النازاسلامی دوشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 03:42 ب.ظ http://www.elnaz0008.blogfa.com


زیبایی تو
سینی چای را برمی‌گرداند

غمگینم
بی آنکه کودکی به دنیا آورده باشم، غمگینم

مرا دوست داشته باش
چنان باورت می‌کنم
که شاخه‌هایت به شکستن امیدوار شوند
من دختر یک کشاورزم
آب باش و با من مهربانی کن
سرکشی نکن
قلب من از قدم‌های تو پیشی می‌گیرد

بگذار شب بیاید و خیابان را خلوت کند
تا تو را در آغوش بگیرم

تو دیواری هستی که هیچ دری از غمگینی‌ات کم نمی‌کند
همیشه چای می‌خوری و شعر می‌خوانی
صدای تو دلتنگم نمی‌کند
تنهایم می‌کند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد