(احسان) سلام آمده ام گفتگو کنم ...
من غیر شعر هیچ ندارم که رو کنم
وقت نماز میرسد این ابر ها کم است... ...
باید ز چشم خویش ببارم -وضو کنم
شاید خدا نخواست به جایی دگر روم
در بسته است تا که فقط رو به او کنم...
تکثیر میشود نفسم ..روبروی مرگ
آیینه شاهد است.. اگر روبرو کنم...
تلخی ز روزگار اگر میرسد چه باک؟.....
تا واجب است تلخی می در سبو کنم.....
من شاعری بدم که به من خوب نآمده است
اشعار خوب بهر شما آرزو کنم...
ماه صیام آمده قرآن بهاری است
گل داده است عطر خدایی .. که بو کنم
گل میشود بنام خدا سیم خاردار....
در زیر تیغ رو به همان سمت و سوکنم
وقتی نفس میان گلو گیر میکند...
من از هوای دوست نفس در گلو کنم.
با درود به شما و سپاس از حضور گرمتان هرچند به کوتاهی یک آه بوده است دلسروده ی زیبای تان را خواندم محکم و استوار بود و اثر گذار که ربان خاص و حال و هوای خودش را دارد ملامحسن فیض کاشانی هم پیش از این در این قالب آن را به زیباترین وجه ممکن سروده است ؛اگر اشتباه نکنم و حافظه ام در پیرانه سریدچار خطا نشود تصور می کنم مطلع غزل فیض باید چنین باشد :
یاران می ام ز بهر خدا در سبو کنید
آلوده ی غمم به می ام شستشو کنید
اگر اشتباه بود اصلاح بفرمایید
موفق باشید و همیشه شاعر بمانید با ادب و احترام
درود بر شما. والبته ملاک توارد قافیه و ردیف نیست هرچند که ردیف قیض چیز دیگری است بلکه توارد در مضامین مطرح است .
رضای عزیز سلام!
غزل خوبی بود برادر ! دست مریزاد! نمی دانم این به این حقیر نوشتی یا احسان دیگری مدنظر توست ! بهرحال لطفا خودت را کاملتر معرفی کن اخوی!
شناسا بادی برادر!
سلام احسان جان با خود خودت بودم .محبت داری