ازدواج اجباری!!!
بابا من نمیخوام ازدواج کنم مگه زوره ؟
چه دنیای برعکسیه یه زمان زن میخواستیم میگفتن برو بابا دهنت بوی شیر میده صبر کردیم دهنمون بوی ماست گرفت.
حالا که زن نمیخوایم میگن الا و بالله بیا داماد شو .عجب دنیای چپ اندر قیچی قاتی پاتی ایه .انگار یه مدتیه همه چیز این جهان
فرق کرده .
زن بگیریم و بچه دار بشیم و اونوقت چی میشه ؟
نمیدونم ولی از ازدواج یه جورایی میترسم . به نظر من ازدواج از اون چاههای ویله که وقتی توش رفتی دیگه بسادگی نمیتونی ازش در بیای .
مهریه و کوفت و دوران عقد و حق حبس زن در زمان عقد زنهارو در نظر من از فرشته انس به ملکه عذاب تبدیل کرده
یه نگاه به آمار های دادگستری نشون میده که ما در این زمینه در وضعیت خوبی نیستیم.
واقعا خوشا قدیم ..... که چند تا خانواده به خوبی و خوشی در کنار هم زندگی میکردن ... حالا چی ؟
توقعات بالا و خرماها بر نخیل و دست ها کوتاه ..................
برم یه چند تا شعرم بزارم
زن گرفتن گریز ناپذیر است مگر انسان بخواهد بر خلاف مسیر آب حرکت کند حتما باید مثل حیوانات اجتماعی که انسان جزء آنها هست زندگی کرد و از زندگی لذت برد و معنی پدر شدن و همسر شدن را فهمید و قبل آن یاد گرفت چگونه زندگی کرد سالی 25 هزار نفر در تصادفات می میرند ولی ما نمی توانیم سوار ماشین نشیم از هواپیما یا قطار استفاده نکنیم
________________________________________
راهــهــای تـــقـــویــــت مـــحـــبّـــت
وظــــــایـــــــف مــــــشـــتــــــرک مــــــرد و زن
تــامــیــن نــیـــازهـــای جــــنـــســـی
________________________________________
نـــظـــر فـــــرامــــــوش نــــشـــــود
ســعــیــد عـــزتــــی